تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۹
کد خبر : 35907

در سوگ پدر مهربان رادیو/ حمید منوچهری چشم ما بود

در سوگ پدر مهربان رادیو/ حمید منوچهری چشم ما بود

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی رادیو نمایش، محسن سوهانی مدیرکل هنرهای نمایشی رادیو و رادیو نمایش با انتشار متنی درگذشت حمید منوچهری گوینده و هنرمند پیشکسوت نمایش‌های رادیویی را تسلیت گفت. در متن منتشر شده از سوی سوهانی آمده است: سر سوزنی بددلی، دشمنی و کین ورزی در بساط نداشت. سراسر

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی رادیو نمایش، محسن سوهانی مدیرکل هنرهای نمایشی رادیو و رادیو نمایش با انتشار متنی درگذشت حمید منوچهری گوینده و هنرمند پیشکسوت نمایش‌های رادیویی را تسلیت گفت.
در متن منتشر شده از سوی سوهانی آمده است:
سر سوزنی بددلی، دشمنی و کین ورزی در بساط نداشت. سراسر مهر بود و ادب. اهل انس بود و انسانیت. مرامش مردم‌داری، ذاتش پدرانگی و رسمش امیدواری. محال بود کسی را نام ببرد و پسوند «عزیز» از دهانش بیفتد. با اینکه در کار جدیتی کم نظیر داشت، اما اگر مثلاً در اوج عصبانیت می‌خواست شاگردی را تادیب، یا حتی در کلام از روی خشم بدترین نامردمان یاد کند، بازهم “فلانی عزیز” خطابش می‌کرد.
استاد، یا آن طور که بچه‌ها صدایش می‌زدند: حاجی منوچهری، گنجینه‌ی شریف و نازنینی از هنر و معرفت بود که مصاحبت مغتنمی داشت. تاریخ شفاهی و راوی ناگفته‌ها. کافی بود پای خاطراتش بنشینی تا از جهانی تجربه حظ ببری و نکته‌ها بیاموزی…
تئاتر و تلویزیون را دوست داشت اما به رادیو عشق می‌ورزید. همیشه هم با آن طنین جادویی صدای خاطره انگیزش می‌گفت: {رادیو یعنی میدان ارگ، جام جم تلویزیونه}. ارگ را با یک دنیا خاطره خانه‌ی خویش می‌دانست و اهالی‌اش را خانواده. و خانواده برای او قداستی فوق‌العاده داشت. هیچ یادم نمی‌رود که هر چیز تعارفش می‌کردم دو تا برمی‌داشت و می‌گفت: {یکی را می‌برم برای حضرت عیال…}. هر بارش هم از این جمله عشق می‌بارید.
از سر همین آیین وفاداری بود که تا آخرین نفس از حال و کار بچه‌ها، خصوصاً جوان‌ها می‌پرسید. این اواخر دیگر جسم نحیف و کهنسال حریف روح بزرگ دغدغه مندش نمی‌شد. با این حال، حتی روی تخت بیمارستان هم از خواندن مدام نمایش‌های رادیویی و تصحیحشان دست نکشید. آخرین تصویری که از ایشان به یاد دارم، لحظه‌ای ایست که در بستر بیمارستان، به رغم نفس‌های سخت و کلام دشوار، دستم را فشرد و به هم چنان امیدوار ماندن و تلاش برای سامان دادن اوضاع وصیت کرد.
حاجی برای همه ما پشت و پناه بود. هنوز باورم نمی‌شود که دیگر نباید منتظر از راه رسیدنش با نفس‌های شمرده و گام‌های آهسته باشم تا به لبخندی مهمانم کند و با قلب مطمئن به فرداهای روشن نوید دهد.
او از عمق دل و جان واله و شیفته حضرت امیر بود و تکیه کلام همیشه وداع‌هایش: {مولا یارت…}
خوشحالم که توانستیم بزرگترین آرزویش: «کتاب صوتی نهج البلاغه» را به سرانجام برسانیم. به لطف همدلی و همراهی دکتر محسن حبیبی عزیز طی مراسم نکوداشتی به تاریخ ۲۵ تیرماه ۱۴۰۱ از این اثر فاخر در دانشگاه علامه طباطبایی رونمایی شد تا کلام گهربار مولای عاشقان و عارفان، با صدای دلنشین حمید منوچهری برای همیشه تاریخ به یادگار بماند.
به قول جلال در وصف نیما: [سلام علیکی می‌کردیم و احوال می‌پرسیدیم و من هیچ فکر نمی‌کردم که به زودی خواهد رسید روزی که او نباشد.]
دردا و بسیار دریغا.
از شمار دو چشم یک تن کموز شمار خرد هزاران بیش
یادش گرامی، جایگاهش بهشت برین باد و، مولا یارش…
پی نوشت: تا هستیم قدر هم را بدانیم. همین.

برچسب ها :

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.