تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۵:۲۵
کد خبر : 4951

یازده سپتامبر، بهانه آمریکا برای غارتگری

یازده سپتامبر، بهانه آمریکا برای غارتگری

به گزارش ایسنا، در بیستمین سالروز حملات یازده سپتامبر، سایت شبکه خبری المیادین در تحلیلی نوشت، می توان اتفاقات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را با توجه به پیامدها و تاثیراتی که تا امروز نیز ادامه دارند، زلزله‌ای در جهان قلمداد کرد، سالگرد  این حملات با خروج آمریکا از افغانستان همزمان شد، خروجی که افغانستان را با

به گزارش ایسنا، در بیستمین سالروز حملات یازده سپتامبر، سایت شبکه خبری المیادین در تحلیلی نوشت، می توان اتفاقات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را با توجه به پیامدها و تاثیراتی که تا امروز نیز ادامه دارند، زلزله‌ای در جهان قلمداد کرد، سالگرد  این حملات با خروج آمریکا از افغانستان همزمان شد، خروجی که افغانستان را با سرعتی بی‌سابقه به حاکمیت طالبان و به همان شکلی که پیش از یورش آمریکایی‌ها بود، بازگرداند، حمله‌ای که اساسا هدف از آن برچیدن این گروه بود چرا که حاکمیت آنها حامی تشکل های تروریستی و در راس آنها القاعده قلمداد می‌شد.

اما آنچه در مورد عراق رخ داد، چهره دیگری از زورگویی‌های آمریکا بود، چهره‌ای آشکارتر و بی پرواتر، حمله به عراق از ابتدا بر اساس ادعاهایی دروغین و بی اساس از جمله برخورداری رژیم صدام از سلاح‌های کشتار جمعی انجام شد.

نابودی دو کشور فقط برای دو برج

حمله به دو برج مرکز تجارت جهانی اتفاقی عادی نبود نه از منظر ظاهری و نه از منظر پیامدهایش. آمریکا به بهانه کشته شدن حدود ۳۰۰۰ تن در حمله دو هواپیما و در دیگر حملات همزمان که در آن روز رخ دادند، چند برابر این تعداد، انسان بی‌گناه دیگر را به قتل رساند و در دفاع از جایگاه و اعتبار اقتصادی شهر نیویورک که دو برج مرکز تجاری نماد آن بودند، در افغانستان، عراق و دیگر کشورها، اقتصاد و زیرساخت‌ها را نابود کرده و منابع آنها را به غارت برد، اقداماتی که نرخ فقر، بیکاری و تورم را افزایش دادند.

درمقابل این که اعضای دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات به شکلی متحد در نزدیکی محل حمله ایستاده و سرود ملی آمریکا را خواندند؛ _حرکتی که بی‌سابقه توصیف شد_، حمله به افغانستان و عراق موجب ازهمپاشیدگی ساختار اجتماعی این دو کشور شد که مردم آنها از گروه‌ها، مذاهب و اقلیت‌های مختلف تشکیل شده‌اند. ازهم‌پاشیدگی و ایجاد مشکلات میان این طیف‌های مختلف جمعیتی و قومی، یکی از اهداف اولیه هر اشغالگری است که با تضعیف مخالفان، کنترل یافتن بر آن کشور سهولت می‌یابد و با درگیر کردن آنها با یکدیگر از مقابله با اشغالگر بازمی‌مانند.

صدها هزار قربانی

در آماری که به دلیل نبود آمارها و بیانیه‌های رسمی، همچنان به تفسیر نیاز دارند، طبق گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، تعداد کشته‌های افغانستان حدود ۴۷ تا ۵۱ هزار تن تخمین زده می‌شود، اشرف غنی، رئیس جمهور مستعفی این کشور در سال ۲۰۱۹ اعلام کرد، تنها از سال ۲۰۱۴ که در این سمت قرار گرفته، بیش از ۴۵ هزار تن از نیروهای امنیتی افغانستان در جنگ کشته شدند.

اما طبق پژوهش دانشگاه “براون” در همان سال، از زمان آغاز حمله آمریکا بیش از ۶۴ هزار تن از نیروهای ارتش و پلیس افغانستان کشته شده‌اند و تعداد غیرنظامیان افغان کشته شده نیز حدود ۴۷ هزار تن است.

در مقابل، ارائه آمار دقیق شهدای عراق به دلایل مختلف بسیار مشکل است از جمله این دلایل، وحشیگری است که این افراد تحت تاثیر آن در حملات هوایی، بمباران‌ها، شلیک راکت‌های هوشمند و دور برد و نیز در اثر موج انفجارها با خودروهای بمب‌گذاری‌شده در بازارهای پرازدحام کشته شدند.

در مورد غیرنظامیان کشته شده در عراق در نتیجه یورش آمریکایی‌ها به این کشور باید بگوییم که این عدد تا سال ۲۰۱۶ حداقل ۲۰۰ هزار تن بوده و چند برابر آن نیز مجروح داریم، تعداد پناهجویان عراقی در کشورهای مختلف جهان نیز بین چهار تا پنج میلیون تن است.

اقتصاد و دلایل پنهان

جنگ که هزینه‌های سنگینی دارد، نمی‌تواند برای طرفی که هزینه می‌کند، بدون بازگشت سرمایه باشد به ویژه زمانی که کشورهای مورد هجوم منابعی نیز داشته و همزمان امکان استفاده از آنها را نداشته و نیرویی هم برای دفاع از خود و نیز منابعش نداشته باشد.

افغانستان و موقعیتش میان دو رقیب بزرگ

گزارش‌های مختلف حاکی از این است که افغانستان منابع معدنی به ارزش یک هزار میلیارد دلار معادل ۸۲۰ میلیارد یورو دارد که شامل آهن، مس و سنگ‌های قیمتی و نیز فلزات کمیابی همچون لیتیم و کبالت هستند که در ساخت قطعات فنی کاربرد داشته و برای صنایع چین اهمیت بسیاری دارند.

شرکت‌های آمریکایی به دلایل مختلفی این منابع را استخراج نکرده و از آنها استفاده نمی‌کنند دلیل اول اینکه به این مواد معدنی نیاز ندارند زیرا فاصله فیزیکی آنها زیاد است، همچنین دولت افغانستان استفاده افغان‌ها از این منابع را نیز متوقف کرده و در طول ۲۰ سال مانع سرمایه‌گذاری آنها به ویژه به شکل مشترک با چین شدند. با خروج آمریکایی‌ها از افغانستان و کنترل دوباره طالبان بر حاکمیت این کشور، این مانع برداشته شده و یک هیات از طالبان اواخر ژوئیه گذشته در پکن با مقامات عالی رتبه وزارت خارجه چین از جمله وانگ یی، وزیر خارجه این کشور دیدار کرد. سخنگوی این وزارتخانه اعلام کرد، “طالبان بارها نسبت به توسعه روابط خوب با چین و همکاری پکن در بازسازی و توسعه افغانستان ابراز امیدواری کرد”.

همچنین اشغالگران آمریکایی در افغانستان مسیر صادرات چین را که راه ابریشم جدید نام دارد، مسدود کردند، و حال با رفتن آنها این مانع نیز رفته است. چین از این مسیر صادرات خود را به صورت زمینی و دریایی به کشورهای مختلف جهان می‌رساند و به این ترتیب هم چین و هم کل منطقه آسیای جنوبی و مرکزی از مزایای آن بهره‌مند می‌شوند.

عراق و سیاست‌های نفتی غیرسیستماتیک آن

در عراق، طبق سند پروژه قرن جدید آمریکا (PNAC) که در سال ۱۹۹۷ تنظیم شد و مقامات ارشد دولت جرج بوش پسر آن را تصویب کردند، هدف از درگیری بی‌دلیل آمریکا با عراق (با وجود تمامی دلایلی که آمریکایی‌ها سر هم کردند)، ایجاد دلیلی فوری برای توجیه حضور جدی و دائمی آمریکا در منطقه است، این عبارت دقیقا در متن سند پروژه آمده است: نیاز به حضور گسترده نیروهای آمریکایی در منطقه خلیج (فارس) فراتر از پرونده صدام است.

حال سوال این است، اگر طبق سند شخص صدام و یا حتی آنچه سلاح کشتار جمعی خوانده می‌شد که مشخص شده وجود خارجی ندارد، هیچ کدام مشکل نیستند، دلیل آمریکایی‌ها برای اشغال عراق، دومین تولیدکننده بزرگ اوپک و مالک پنجمین ذخایر نفتی بزرگ جهان چیست؟

در گزارشی درباره امنیت انرژی که به دستور مستقیم دیک چینی، معاون رئیس جمهور آمریکا تهیه شده و بعدها شورای روابط خارجه و موسسه سیاست جیمز بیکر آن را منتشر کرد، آشکارا به دلیل واقعی این اشغالگری اشاره شده است. این گزارش درباره یک بحران جهانی و قریب الوقوع انرژی که می‌تواند موجب به هم خوردن شرایط اقتصادی داخل آمریکا شود، هشدار داده وتاکید کرده که آمریکا احتمالا با تغییرات بی‌سابقه قیمت سوخت مواجه می‌شود و منبع اصلی این بحران، تنش‌ها در خاورمیانه به ویژه خطری است که عراق ایجاد می‌کند.

اما نکته مهمتری که در گزارش به آن اشاره شده این است که مقامات آمریکایی اطمینان خود به صدام را به دلیل سیاست‌های نفتی غیرنظامندش از دست داده‌اند، در واقع صدام چند باری آنها را نگران کرد، از جمله در سال ۲۰۰۰ که از همکاری با غرب طفره رفت و بر اساس آنچه آن را منافع استراتژیک کشورش قلمداد کرد، تولید نفت را متوقف می‌کرد و یا افزایش می‌داد.

پس از آنکه آمریکا وارد عراق شد، شرکت‌های نفتی خارجی با نیروهای اشغالگر همکاری‌هایی را آغاز کرده و شروع به استخراج نفت از مادین نفتی عراق کرده و به بزرگترین برندگان اشغال این کشور نفتی تبدیل شدند!

 شکست آمریکا و بازگشت به نقطه آغاز

شکست فعلی آمریکا در افغانستان بسیار روشن و آشکار است، چرا که خروج تدریجی آمریکا از این کشور با پیشروی طالبان و کنترل سریع آنها بر مناطق گسترده افغانستان همزمان شد تا جایی که حتی به نظر می‌رسد طالبان اشغالگران را از خاک افغانستان بیرون کردند. 

عراق هم که همواره موجب نگرانی آمریکایی‌ها بوده، طبق تعریف آمریکا به ایستگاه آخر نزدیک شده است به ویژه که مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق نیز به تازگی اظهار کرده که این روزها روابط کشورش با ایران در بهترین حالت خود قرار دارد.  

انتهای پیام

برچسب ها :

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.